ترسم...

ترسم تو را عاشق شوم...از حال خود غافل شوم

ترسم که عقلم در بری...مجنون و بی حاصل شوم

ترسم که اسم شب شوی...ورد زبان من شوی

ترسم که درهر  نیمه شب...فکروخیال من شوی

ترسم طنین خنده ات...اید که بی تابم کند

وحشی صفت مرغ دلم ...در بر کشد رامم کند

هوشم برد مستم کند...یک لحظه ارامم کند

ترسم کلام دلنشین ....کاید ز تو خوابم کند

جنگ و نبرد زندگی...باز اید ازارم کند

در هم بپیچد پیکرم...بادم برد خاکم کند

من بنده طاهر نیم در عاشقی قاهر نیم

روحم بدنبال تو بود...من در پی ظاهر نیم

خواهم که در اوج هوس...در خلوتی یادم کنی

باده زنی خوابت برد...از ذهن خود پاکم کنی...
اثر زیبا شیرازی