من منم... من یک زنم ازادگی پیراهنم
عشوه از پا تا سرم لیکن ز سنگم اهنم
من منم...من مادرم ...دوستم...رفیقم...همسرم
شیره جانت ز من...چادر مینداز بر سرم
تاب گیسویم سرابی بیش نیست
نقش بیهوده بر ابی بیش نیست
وین لب لعل و حدیث چشم مست...
بر لب مست خرابی بیش نیست
وصف ابروی کمان و تیر مژگان سیاه
حربه و ابزار جنگ شعر نابی بیش نیست
من منم...من یک زنم عطر هوس دارد تنم
نطفه هستی درم از جان و از دل می تنم
روبهک من شیرزنم...خاموش تو...من روشنم
با سلاح دین دگر اتش مزن بر خرمنم
تا بدانی چیست جان و جوهرم
دستی انداز و تو دریاب گوهرم
نیمه تنها مرا خود بدان
من برابر با تو چنس دیگرم
بال و پر بگشا کاندر راه عشق
بال پرواز گر تویی...من شهپرم
(زیبا شیرازی)