سلام...

اقا قبول نیست...بقول اخوان //هوا بس ناجوانمردانه سردست//...من بیچاره تازه خوب شده بودم ولی هنوز خوب نشده دوباره سرما خوردم.لااقل یه برفی چیزی هم نمیاد که این سرما یک لطفی هم داشته باشه(ببین گفتم برف...فردا اگه بارون اومد و باز من غرولند کردم نگی خودت گفتی...)تو را نمیدونم ولی من عاشق برفم...همه جا سفید میشه...همه جا قشنگ میشه...ادم یه احساس خوبی پیدا میکنه...یه حسی که هیچ جوری نیست...فقط با باریدن برف به ادم دست میده...حتی افراد مسن هم با دیدن برف به وجد میایند...ولی با همه این تفاصیل نمیدونم چرا همه بارون و میگند شاعرانست...چیچیش شاعرانست...منکه نفهمیدم...ایش ایش...همه جا خیس میشه...ادم موش اب کشیده میشه...لباسای ادم گلی میشند...از اون بد تر...روزای بارونی اگه پیاده باشی همین ماشین قراضه هایی که روزای دیگه هیچ کس سوارشون نمیشد هم برا ادم ناز میکنند(چقدر ادم لجش میگیره...)یه ویراژ انچنانی جلو پات میدهند بعدشم یه گاز و بعد از گاز... ای قیافه ادم دیدن داره...همچین خوشگل با اب و گل و لای خیابون ...و از دولتی سر جناب راننده....بقیشو نگم بهتره...خودت میدونی دیگه...بله...اینه که من هنوز نفهمیدم  چرا هیچ شاعر و نویسنده ای از زیبایی و قشنگی برف نمیگه...(بی ذوقا)من اصلا زمستون و فقط بخاطر برفش دوست دارم مخصوصا اگه شب یلدابرف بیاد...وووووای....چه میچسبه اگه ادم کرسی هم داشته باشه...اجیل و تنقلات شب یلدا را میگذاره روی کرسی خودشم میخزه اون زیر...بعدش با اونایی که دوست داره و دوروبرش جمعند...گل میگه و گل میشنوه...(البته برا امنیت بیشتر اینجانب توصیه میکنم اگه دوروبرتان بچه کوچیک دارید...لباس مناسب تنش بکنید و بگذاریدش روی کرسی...وگر نه اگه یه ذره هوس کنی زیر کرسی یه چرتکی بزنی...بهت گفته باشم هوای اون زیر اصلا مناسب نفس کشیدن نیست...توصیه های ایمنی را جدی بگیرید...)

اگه تو هم با من موافقی و برف و دوست داری...جان من بشین یه ذره مثبت فکر کن بلکه برف بباره...مثل اون دفعه یک شب مثبت فکر کردیم و فرداش بعد از یک هفته خورشید از پشت ابرا پیداش شد...

هم اکنون نیازمند یاری برفیتان هستم...