باز شب بر آسمان آوار شد بین ما هر پنجره دیوار شد
آنکه اول نوشدارو می نمود بر لب ما ، زهر نیش مار شد
عیب از ما بود از یاران نبود تا که یاری یار شد بیزار شد
یاوری ها بار منت شد بدوش دست ها آغوش نه افسار شد
عاقبت با حیله ی سوداگران عشق هم کالای هر بازار شد
آب یکجا مانده ام دریا کجاست مردم از بس زندگی تکرار شد
شاعر:اردلان سرفراز