سلام...

یه ساعته این قلم زبون بسته تو دستمه ولی هر بار که شروع به نوشتن میکنه جرقه ئ یک فکر تازه...برش میگردونه سر جای اولش...رو وشته های قبلیش خط میکشه و دوباره از سر شروع میکنه...الانم بازم سر اینکه کدوم ماجرا را تعریف بکنم تو ذهنم بزن بزن و دعوا بود تا اینکه بالاخره خاطره استاد اکبری موفق با ثبت شد...
                               ******************
یادش بخیر سال اول دانشگاه که بودم درسی داشتیم با نام آشنایی با ادبیات معاصر ایران استاد این درس هم دکتر اکبری بود...روز اولی که آمد سر کلاس آه از نهاد همه درومد که وای...خدا آخر عاقبت ما رو با این استاد بخیر کنه...صورتی خشن و عبوث داشت  هنگام ورود به کلاس هم همینجور که سرش پایین بود  بدون اینکه به بچه ها نگاه کنه یراست  رفت نشست سر جاش...یک عینک ته استکانی به چشم زده بود ویه پیرهن یقه اخوندی و یه دست کت شلوار سرمه ای هم تنش بود.موهاش و هم عین این بچه مثبتا به یک طرف شونه کرده بود و خلاصه ظاهرش...ظاهر یک آدم خشک مذهبی بد اخلاق بود...ولی همون جلسه اول همه عاشقش شدیم...فن بیانش عالی بود و خیلی شیوا وروان صحبت میکرد.وسط حرفاش هم در عین جدیت هی پارازیت مینداخت  برا هر پارازیتش هم باید یه ربع میخندیدی...هیچ وقت حاضر غایب نکرد ولی همه سر کلاسش حاضر می شدند ...یعنی دلمون نمیومد کلاسشو و حرفاشو از دست بدهیم.
یه روز موضوع مورد بحث کلاس...جایگزینی لغات فارسی بجای لغات بیگانه بود...استاد چنان عصبانی شده بود که انگار بهش فحش ناموسی دادند...صورتش مثل لبو قرمز شده بود  ورگای گردنشم از عصبانیت زده بود بیرون...اولش یه ذره بد و بیراه نثار فرهنگستان ادب فارسی کرد که: یه آدم  نا آگاه و کردند رییس فرهنگستان ادب...آخه پیاز چه ربطی به خیار داره...آقا جان تو دکترای فلسفه هستی برو دنبال رشته ئ خودت برا چی تو کاری که بتو مربوط نیست و اصلا هیچ سر رشته ای ازش نداری دخالت میکنی؟!     فلسفه چی کار به ادبیات داره آخه؟...با این لغات مسخره ای که گذاشتی جای لغات خارجی...بابا طرف کلی وقت گذاشته زحمت کشیده ...بی خوابی کشیده  و یه وسیله اختراع کرده...دوست داشته اسمشم بذاره کامپیوتر...30 سال هم این دستگاه با نام کامپیوتر تو ایران خونده شده...آخه مگه مرض داری وقتی چیزی  نمیتونی پیدا کنی براش معادل بسازی...رایانه...یا همین پیتزا...نگوییم پیتزا بگوییم کککششش لقمه...(دستاشم از هم باز کرد و ادای کشیدن و دراورد)...یا این یکی...هلیکوپتر...چرخ بال...
در این لحظه دیگه حسابی خونش بجوش اومده بود یه دفعه از جاش بلند شد رفت  پای تخته...بعد انگار همه ما که روبروش نشستیم حداد عادل هستیم...دستش و زد به کمرش و با عصبانیت نگامون کرد و گفت:آقا جان اصلا یا باید یه کاری و وقتی شروع میکنی تا آخر بری یا اگه نمیتونی اصلا نباید شروع کنیش...تو مگه نمیخوای همه کلمات و فارسی کنی؟پس چرا برا نقطه که یه کلمه عربی است معادل پیدا نمیکنی؟...نه..بگو دیگه...اگه راست میگی براش معادل پیدا کن...میخوای من کمکت کنم...خوب برا پیدا کردن معادل فارسی برا یک کلمه اول باید تعریفش کنی...خوب بذار ببینم ...نقطه...(انگشتشو میزد به شقیقش)آها...فهمیدم...در تعریف نقطه باید بگیم که نقطه کلمه ایست که از هیچ چیز دیگری گرفته نشده...هیچ چیزی هم از نقطه گرفته نمیشه...خوب پس چطوره بهش بگیم بی همه چیز!(همه یه ذره همدیگرو نگاه کردیم و پکی زدیم زیر خنده)آها...مستقیم ...مستقیم هم یه کلمه عربی است...به مستقیم چی بگیم؟(یه ذره نگاهمون کرد ...یه دفعه مثل فیثاغورث داد زاد)فهمیدم!!!نگوییممستقیم بگوییم سیخکی!!!(بعدش 3 تا نقطه پای 
                                           .
تخته کشید اینجوری         .       . 
بعد ادامه داد)
حالا فرض کن میری سر کلاس میخواهی به بچه های دبستانی کشیدن مثلث و یاد بدی(دستش و گذاشت  روی اولین نقطه و با یک خط راست وصلش کرد به نقطه و بالایی و بعد ادامه داد)هیچی...این شکل و میکشی رو تخته و بهد به بچه ها میگی ...ببینید بچه ها برا کشیدن مثلث باید از این بی همه چیز(نقطه اولی)یک خط سیخکی بکشی به این بی همه چیز(نقطه بالایی)بعدش دوباره از این بی همه چیز یه خط سیخکی میکشی به اون یکی بی همه چیز...(اینجا دیگه نفسمون بند اومده بود از خنده) آقا اصلا اینا رو ولش کن...این معادل مسخره ای که برا تاکسی گذاشتند...خودرو کوچک همگانی...فرض کن حالا میخوا بری سر کار دیرتم شده...میری سر خیابون میخوای ماشین بگیری...تا ماشین از کنارت رد میشه داد میزنی:خودرو کوچک همگانی مس..(نه مستقیم که عربی است قرار شد یه چیز دیگه بگیم ...داد میزنی ...خودرو کوچک همگانی)سیخکی...!!!!
بابا ..آخه برا هر چیزی که نمیشه معادل پیدا کرد...بله تو برو زحمت بکش یه وسیله جدید اختراع کن اسمشم  یک کلمه فارسی انتخاب کن همه دنیا هم مجبورند اسم اون وسیله را با نام فاریش صدا کنند  ولی دیگه اخه برا کلماتی که چندین ساله جا افتاده تو مملکت و همه به یه اسم اون وسیله رو صدا میکنند نمیتونی یه اسم دیگه پیشنهاد کنی...اونم این اسمای مسخره رو...رایانه ...یارانه...کش لقمه........
                             ******************
   اون روز توپ استاد اکبری خیلی پر بود...ولی بنده خدا راست میگفت...یا باید زمانیکه جنسی جدید وارد کشور میشه قبل از اینکه اسم اصلیش و همه بدونند یه اسم فارسی روش بذارند یا اصلا نباید معادلی پیدا کنند ...
برو خدا رو شکر تو ذهنم بزن بزن و دعوا بود وگرنه اگه صلح و آرامش برقرار بود معلوم نبود چقدر دیگه میخواستم حرف بزنم....