راننده

سوار ماشین میشم، راننده بار اولیه که اومده دنبالم و تا حالا ندیدمش ولی نمیدونم چرا انقدر ازش بدم میاد! در ماشین و می بندم و ماشین حرکت می کنه؛ امروز خواب موندم و بجای ساعت 8:45 دارم 9:15 میرم اداره. اگه راننده یه کم سریعتر بره 9:25 دقیقه میرسم اداره و برای 25 دقیقه تاخیر نیازی نیست برگه مرخصی ساعتی رد کنم، 2 ساعت در ماه فرجه ی تاخیر دارم و تا الان همش 17 دقیقه از فرجه ام و استفاده کردم. پیف چه عطر امام زاده ای هم زده به خودش خفه شدم اه! اینکه راه همیشگی نیست! کی از اینجا رفت که من نفهمیدم؟! ای بابا اینکه بدترین و طولاتی ترین راه ممکن و انتخاب کرده، از این راه دست کم 20 دقیقه دیرتر از اون زمانی که فکر می کردم می رسم! 

 - آقا چرا از نیایش نرفتید؟  

- اه! راست میگیدها! ببخشید آبجی اول صبحی انقدر خوابم میاد که حواسم نشد از نیایش برم- 

- (تو دلم: مرده شور خودت و ببره با اون حواست) 

ساعت 9:45 میرسم اداره وارد اتاقم میشم ولی نمیدونم چرا هنوز اون بوی مزخرف عطرش و حس میکنم؟ مقنعه ام و بو می کنم و ... حالا دیگه مطمئنم می دونم چرا از همون اول از این راننده بدم میومد!