فرق دیوونه با خل و چل!

من میدونم که تنها دو گروه نمی تونن افکار خود رو عوض کنن: دیوانگان تیمارستان و مردگان گورستان.* 

ادامه مطلب ...

مینا شاعر می شود!

تو جاری توی رگ‌هامی
همه عطر نفس‌هامی
تو شادی، وقت غم‌هامی
همه شوق غزل‌هامی
بری از هرچه ناپاکی 
clean و طاهر و پاکی
تو عاری از غم و غصه
دل آسا و دلارامی
عزیزی، نازنینی، جان مایی
تو مینویی، تو زهرایی، تو mommy
عسل بانو، شکر بانو، پری روی 
حبیبی، دلنوازی، ناب نابی
تو مهربانو، تو ناز‌بانو، تو خانوم
تو خاتونی تو خاتونی تو ماهی
تو میمی، مثل مه‌بانو، مهین گل
مامانی، مادری، امی 
ولیه، والده، جانم! تو آنایی!
    

سلام :)

آروم می رم کنار پنجره و دستام و میذارم روی لبه ی پنجره و زل میزنم به تهران بزرگ و چراغای روشن و چشمک زنش... هوا ظاهرا تاریکه ولی خیلی جاها هنوز روشنه... من از اینجا میتونم اتوبان همت و ستاری و ببینم و گوشه چشمی هم داشته باشم به برج میلاد که دیگه تکمیل شده... من از اینجا می تونم تا اون دور دورا رو ببینم اتوبان آزادگان رو ببینم مثلا... یاد حیاط خونه پدری می‌فتم که از اونجا فقط می‌شد زل زد به آسمون و ماه و ستارگان چشمک زنش رو دید... عادت داشتم همه ی چراغای حیاط و خاموش کنم و بی سرو صدا برم تو ایوون و روی اولین پله بشینم و زل بزنم به آسمون پر ستاره... نمیدونم تو تا حالا چند بار این کار و کردی و چه حس و حالی بهت دست داده وقتی که آسمون رو نگاه کردی؛ برای من که خیلی زیبا و پرابهت بود و هست... انگار دریا رو بردند بالا سر آدم؛ فقط حیف که آسمون صدا نداره وگرنه آرامشی که توش هست کم از دریا نیست، دریا اگه صدای امواجش و خود امواجش نبود این قدرت آرمش بخشی رو نداشت. دوباره حواسم و معطوف حال می‌کنم؛ نسیم خنک و ملایمی صورتم و نوازش میکنه... یه نفس عمیق می کشم و چشام می بندم و غرق لذت می شم؛ حالا پرم از آرامش  

 

 

تو رو که دارم، همه چی خوبه، همه چی زیباست 

 آسمون آبی، زندگی پویاست 

 تو رو که دارم، سختی بی معنیست،  

غمها گریزون، غصه فراریست 

تو رو که دارم، قصه شیرینه، فیلم تماشائیست 

ستاره پر نور، شب چراغونیست 

 تو رو که دارم، همه چی خوبه؛ همه چی زیباست 

 تو رو که دارم ...