آسانسور اداره ما که معرف حضورتان هست... همانکه جان میکند تا آدم را به طبقه مورد نظر برساند... حالا فکر کن خانم همکار ساعت 2:30 خداحافظی کند و برود، بنده هم قرار بوده باشد که همراهشان بروم ولی کاری پیش بیاید برایم که نتوانم با خانم همکار بروم... بعد فکر کن ده دقیقه بعد که از اتاق خارج شده و به سمت آسانسور حرکت نمایم خانم مدیر را تلفن به دست دم آسانسور ببینم که نگران خانم همکار است و با نگرانی شماره میگیرد. ظاهرا خانم همکار نگونبخت که سوار آسانسور میشود، جناب آسانسور هوس سرسرهبازی به سرش میزند و از طبقه پنجم ییهو سُــــــــر میخورد پایین و طبقه اول رضایت میدهد که از حرکت بایستدبیچاره خانم همکاره زهره ترک شده بود از ترس! از قضا پسر جناب مدیر اداری هم در آسانسور بودند و وقتی آسانسور ول میشود پایین ایشان هم تالاپی پرت میشوند وسط آسانسور! خدا رحم کرد این شازده هم آن تو بود که لااقل محض گل روی ایشان هم که شده پدر گرامیشان یک فکری به حال این آسانسور ما بکنند که کردند چون امروز آسانسور درست شده بود و عینهو فرفره این طبقات را بالا و پایین می رفت!
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوهٔ راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
ایرج میرزا
پ.ن. میدونم نمی خونی اینجا رو چون نه و وقتشو داری نه حوصله شو؛ ولی با این حال من دلم نمیاد نگم بهت که روزت مبارک، که امیدوارم خداوند عالم تو رو برای من هیچ وقت زیاد ندونه و سایۀ پرمهرت رو همیشه بالای سرم نگه داره، که دوستت دارم با ذره ذره وجودم، که ببخش منو اگه خیلی وقتها قدرت رو ندونستم و ناخواسته آزردمت... روزت مبارک عزیزترینم
هیچی بدتر از این نیست که احساس خوش تیپی و مرتب بودن بکنی، بروی اداره و با نصف بیشتر همکاران سلام و علیک بکنی، وسط روز بروی از مغازۀ دم اداره خرید کنی و در برگشت تو آسانسور با لگشری دیگر از همکاران همسفر شوی، نهایتا بعدازظهر بروی خانه و درست لحظه ای که در حال درآوردن جورابهایت هستی، درست در همین لحظه در کمال تعجب ببینی که از صبح تا به حال تو با جورابهای لنگه به لنگه در اداره و حومه در حال مانور دادن بوده ای! تازه همۀ اینها به کنار آنچه که باعث شرمساری و خجالت است این است که تو در کمال پررویی نهتنها خجالت نکشی و احساس ناراحتی نکنی بلکه در عوض هر هر هم بزنی زیر خنده و حالا نخند و کی بخند! واقعا که پررو و بی حیایی دخترم بود دخترای قدیم!