امروز ...

امروز با سارا از اداره ماموریت گرفتیم و رفتیم بانک ... وحشتناک شلوغ بود ... خیلی شلوغ بود ... اصلا از شلوغی غلغله بود ... رسما یک ساعت تو صف ایستادیم ... تازه آخرش از ترس اینکه پولام و خرج نکنم همش یه کم برداشت کردم ... ۵ شنبه با مامانم رفته بودیم بوستان ... همه ی مغازه ها حراج کرده بودن ... من ۳ دست لباس + یه پانچو خریدم ... ولی بازم انقد چیزای خوشگل خوشگل دیدم و دلم آب شد  که نگو ... برا همین از ترس اینکه همه ی پولا رو خرج نکنم ۱۲۰ تومن برداشتم که دیگه من بدونم و این پول ... که احتمالا چند دست بافتنی برا محمد بگیرم ... و بقیه شو هم برم  برا خودم چیزای جینگولکی  خوشگل بخرم ... امروز همشهری از قول معاون وزیر رفاه نوشته: خط فقر در تهران ۴۰۰ هزار تومن است ... فکرش و بکن ...پس اون  مردمی که با ۱۰۰ تومن حقوق دارند زندگی می کنند  کجای خط فقر قرار دارند؟ اون پایین پایینا؟ اصلا دیده میشند؟ کو؟ منکه نمی بینم !!! خدا یه جورایی از هر طریقی که خودش میدونه کمکشون کنه  اصلا همه رو کمک کنه ...

***

باز از صدا و سیما اومدند ادارمون و دارند با رئیس روسا مصاحبه میکنند... از قضا اتاق یکی از روسا چسبیده به اتاق ما و یک فروند پنجره گنده بک بین دو اتاق فاصله انداخته ... نتیجه اخلاقی اینکه حق نفس کشیدنم نداریم چه برسه به نتق کشیدن ... از طرف دیگه خانوم کارگردان پسر شیطون تپل مپل  و بی تربیتش و تبعید کرده به اتاق ما ... اونم نامردی نمیکنه ... هرچی سروصدا است داره از خودش در میکنه ... ما خودمون لام تا کام حرف نمی زنیم اون وقت این فسقلی تا میتونه داره سرو صدا میکنه ... اونا هم از اون اتاق هی می کوفن به شیشه یعنی که حرف نزنید... فکرش و بکن تمرکز گرفتی داری با هزار بدبختی دوتا جمله رو میچسبونی به هم که یهو تالاقی ... نیم متر از جات می پری بالا !!! کی بود؟چی بود؟ هیچی این آقای زلزله درو باز کرده !!! این فقط بابای منو میخواد که چنان بلایی سرش بیاره که دفعه ی بعد مث آدم درو باز کنه ! دلم میخواد بگیرم خفه اش کنم ... یا کله اش و بکنم ... یا نه یکی شاپالاق بزنم تو گوششاه اه اه ... بچه هم انقدر پرو؟ انقدر بی تربیت؟ انقدر بی ادب؟ معلوم نیست این خانوم فیسان فوسان اصلا زحمتی برا تربیت بچه اش به خودش  میده یا نه؟ اینجور که پیداست اصلا زحمتی به خودش نمیده . فقط بچه اش و گذاشته به حال خودش که مث علف هرز همیجوری رشد کنه و بزرگ بشه  بی ادب ... پر رو !

***

یادته در مورد کادوی روز ولنتاین چی نوشته بودم؟ ... خوب من ۱۰۰ سال سیاه اینو به محمد نگفتم و نمی گم ... اهکی ... بگم که دیگه بلام کادو نخله؟ نوچ ... عمری بگم طفلی پسرمون ۱۰ تا  فیلم DVD  جدید تازه از تنور درومده برام کادو گرفته بود  حالا تا اطلاع ثانوی ==> ذوق میکنم آی ذوق میکنم ! 

راستی امروز روز ولنتاین ایرونکیه ... دوست ندارم تبریک بگم !  اصلا دلم نمیخواد ... ( پارازیت ... بابا آخه خیلی لوس و بی مزه میشه آدم هی تبریک از خودش دربکنه ... منکه نمیگم)

تا همین جا فعلا بسه ... تا آپ بعدی ... بای بای

****

اینا رو دارم از خونه می نویسم ... انقدرم عصبانیم که حد نداره بازم مجبور شدم با آژانس بیام خونه ... راننده آژانس یک مرد ۵۰-۶۰ ساله بود  ... از اداره تا خونه کشت منو از اون مردای هیز دهاتی چشم چرون بیشعور عوضی بود با ۲۰ تا سرعت می اومد... تازه هر زن و دختری هم میدید یواش تر می کرد که بتونه سر تا پای زن و بچه ی مردم و خوب و سر فرصت ببینه ... از اینجا به بعد و آقایون به خودشون نگیرند ... منظورم همه نیست ... ولی بعضی از مردا خیـــــــــــــــــــــــلی پر رو و پدر سوخته تشریف دارند ... اه آخه ببین ... مردک ۵۰-۶۰ سالشه اونوقت داره چشم دختری و میذاره کف دستش که جای نوه اشه ! آخه خجالتم خوب چیزیهشعورم خوب چیزیه ... فکر کنم تو دلش یه عالمه بدو بیراه هم بار من کرد که مسافرشم وگرنه  اگه من نبودم آقا راحت میتونست وسط اتوبان نیایش به اون وحشتناکی زرت و زورت جلو زن و بچه مردم وایسه و هی مزاحمت ایجاد کنه و ماشینش و اونقدر عقب جلو بکنه بلکه یکی بهش فحش و بدوبیراه بگه که مردک گورش و گم کنه آخه بابا وقاحتم حدی داره ! اینا تا کی میخوان مث گاو و گوسفند زندگی کنند؟ پس کی میخوان آدم بشند؟! (پارازیت ... بازم تاکید میکنم منظورم همه ی آقایون نیست لطف کنید به خودتون نگیرید ! ولی هرکی اخلاقش اینجوریه ... دقیقا منظورم اونه!)

****

جیغ داره برف میاد جیغ داره برف میاد جیغ داره برف میاد  جیغ داره برف میاد

 

... Happy

خانومونا و آقایونا Ladies & Gentlemen ... بر و بچس عاشق پیشه و عشقولانه، روزتون مبارک (پارازیت ... البته امروز روز عشقولانه ی خارجکیه، ایرونیش و بخوای باهاس تا 29 بهمن دندون رو لیورت بذاری و صبر کنی! )  شرمننه، دیگه از این بیشتر تبریکم نمیاد !

 راستی یه چیز جالب یادم اومد... می دونستی روز ولنتاین اصلاً به هم کادو نمیدن؟ (پارازیت... دروغ نگو! از کجا میدونستی؟ من خودم همین دیروز فهمیدم! ) خلاصه کادو نمیدن ولی به جاش برا اونایی که دوست دارند (پارازیت... البته از نظر اقتصادی برات صرف نمیکنه بیشتر از یه نفر و دوست داشته باشی) گل+ شکلات+ ادونه عروسک خوشگل می فرستند ولی اسمشون و نمی نویسند که طرف نفهمه اینهمه چیای خوشگل و کی فرستاده!  (پارازیت ... آقایونایی که انواع و اقسام دوست دخملا رو دارن احتمالاً کلکشون کنده میشه با این روش ... چون نمیدونن کدوم یکی از دوستاشون براشون گل و شکلات و عروسک  فرستاده اونوقت من دلم آی خنک میشه ... آی خنک میشه !)

***

پنجشنبه ی پیش 3تا سی دی MP3  از آهنگای قدیمی گرفتم .... ستار، شهره، مهستی، حمیرا، لیلا، ویگن، نوش آفرین، کیوان... انقده ذوق کردم که نگو ... آهنگ ای سپیدا ای سیاها، زندگی مال شماها، منکه تو دنیا غربیم، خوشبحال آشناها ی ستار و یادت میاد؟ من 7 سالم بود که این آهنگ و خوند... یا آهنگ میام و میام از راه دور ، میشم و میشم سنگ صبور، میگم و میگم عاشقتم، دیوونتم دریای نور ... یا آهنگ منم اون عاشق ساده ، که به عشق تو اسیره، تو بری و تنهاش بذاری ، از غم و غصه میمیره ی لیلا، اینجا من 13-14 سالم بود... یا آهنگ  تو آسمون عشقم یکی داره پیدا میشه، یواش یواش نگاهش با چشمم آشنا میشه ، وقتی میاد کنارم ، دست و دلم میلرزه، راز دلم تو سینه، نگفته حاشا میشه ..... یا آهنگ یه بار سلامت میکنم، دلم و به نامت میکنم، از اینهمه خاطرخواهات ، میگرم و رامت میکنم  شهره ، 7- 8 ساله بودم گمانم... یا همّ ی این آهنگ قدیمی خوشگلا که سگشون می ارزه به این آهنگای پوچ و تو خالی و بی احساس امروزی.... از صبح تا شب نشستم 80 تا آهنگ گلچین کردم.... 3 تا سی دی برا مامانم رایتیدم 2 تا برا محمد ، یکی برا شوهر عمه ام، 4 تا هم برا همکارام (پارازیت ... مال همکارام و امروز بهشون دادم)، مامانم انقذه ذوق کرد که نگو ... خلاصه تا تونستم برا هر کی که میدونم این آهنگا رو دوست داره , رایتیدم !

 

***

فکر یه مسافرت توریستی خارجکی، بدجور رو نروم داره بندری می‌رقصه ولی محمد میگه برا عید نمیشه میگه پولامون و باید جمع کنیم برا تابستون که عروسیمونه ... ولی من به قول بهزاد نُخام (نمیخوام)، من عید میخوام برم که هوا خنک و ملسه... تابستون همه جا گرم و نفسگیره  مامان ...

***

 

 قلب پروانه یی ها ... روزتون مبارک

 

                                                          

خوشا عشق‌ خوش آغاز خوش انجام

همه ناکامی اما اصل هر کام

خوشا عشق و خوشا عهد خوش عشق

خوشا آغاز سوز آتش عشق

اگرچه آتش است و آتش افروز

مبادا کم که خوش سوزیست این سوز

چه خوش عهدیست عهد عشقبازی

خصوصاْ اول این جان گدازی

هر آن شادی که بود اندر زمانه

نهادند از کرانه در میانه

چو یک جا جمع شد آن شادی عام

شدش آغاز عشق و عاشقی نام

                                                                          وحشی بافقی

                                                                  

 

                                                             ***

دریادلان بهانه ی ساحل گرفته اند

دیوانگان قیافه ی عاقل گرفته اند

تکرار دلپذیر سرود همیشه را

با خش خش زوال معادل گرفته اند
کشتیم عاقبت دل نا اهل خویش را

ما را به جرم جانی و قاتل گرفته اند

یک عده تا قلمرو فریاد می روند

یک عده آه،درد مفاصل گرفته اند
دیگر نمی شود به اجابت امید بست
درهای باز معجزه را گل گرفته اند!

                                                             

 

                                                                         نمی دونم شاعرش کیه

 

 

ضد حال یعنی ...

Who knows  ضد حال یعنی چی؟

نمیخواد بگی خودم بلتم ===> ضد حال یعنی بری موهاتو با اون شامپو خارجکی خوشبو خوشگله بشوری بعدش تا بانک بری و برگردی ببینی بابات داره ماهی سرخ میکنه و قبلشم مامانت پیاز داغ درست کرده اونقتش الان که موهاتو بو کنی ببینی یه بوهای اه اه ایش ایشی میده ... تلفیقی از  بوی ماهی سرخ کرده و پیاز داغ

ضد حا یعنی صبح یه خانومه زنگ بزنه خونتون و بگه من از انتشارات نمی دونم کجا زنگ میزنم ... میخواستم ببینم شما یا هر کدوم از اعضای محترم خونوادتون اهل کتاب هستید یا نه ؟ اونقتش تو هم برا اینکه ثابت کنی خونوادگی خیلی خوره ئ کتابید.. برگردی بگی: بله ... راستش من اینقدر کتاب میخرم و نمیخونم میخورم...که دیگه برای کتابای جدید جایی ندارم ... بعدش خانومه بگه : باشه پس مزاحمتون نمیشم و تققی گوشی و قطع کنه تو هم مجبور شی برا اینکه ببینه خانومه کتاب فروشی چی داره از تو آیدی کالر شمارش و دربیاری و خودت بهش بزنگی و حالا نمون پشت خط و کی بمون پشت خط ...

ضد حال یعنی اینکه حدیث سوار ماشین بشه و بهت یه سی دی جینگولکی مکش مرگ ما دربیاره بهت نشون بده و بگه : سی دی ولنتاین نمیخوای؟ تو هم بگی : ببینم چه فنسیه؟ اونم سی دی خودش و بهت نشون بده و بگه این فنسیه  یکی برا خودم برداشتم یکی هم برا هانیه اگه تو هم بخوای بگو برات بگیرم .... بعدش تو هم جو بگیرتت و بگی : این و بده به من برا هانیه یکی دیگه بگیر ... اونم قبول کنه ... بعدش فضولی نذاره تا ۴ شنبه صبر کنی و قبل از اینکه بدیش به آقای همسر خودت پلاستیکش و باز کنی و آهنگاش و گوش کنی و تازه اون موقع مغزت به کار بیفته که آخه اخمخ جون تو که کادو میخوای یه چیز دیگه بدی ... خوب از رو سی دی حدیث یکی برا محمد می رایتیدی دیگه  

ضد حال یعنی اینکه با بابات قهر باشی تازه مقصر ۲۰۰٪ هم اونه...بعدش تو هم باهاش حرف نزنی و اونوقت عمه ات بزنگه بهتون که میخواد بیاد خونتون تو هم کلی استقبال کنی که به به آخ جون که دارید میایید اینجا ... بعدش بابات به خودش بگیره  و فکر کنه تو از این خوشحالی که عمه ات بیاد اینجا که تو رو با بابات آشتی بده  بعدش تازه آقا برات کلاس بذاره(پارازیت ... خدایی این مورد آخری دیگه خیــــــــــــــلی ضد حاله و زور داره!)

ضد حال یعنی اینکه وقتی کسی نتونه بیاد دنبالت خودت مجبور بشی بیایی so زنگ میزنی ادونه آژانس بیاد دنبالت ... بعد که میری سوار میشی می بینی یدونه پیرپیرپیر مرد زپرتی اومده دنبالت بعدش تو دلت دو دستی بکوفونی تو سرت که الان این آقاهه میخواد با فس فس و سرعت ۲۰ منو ببره خونه ... لابد هم گوشاش سنگینه هم حواس درست و حسابی نداره ... بعدش آقاهه فس فس  که نکنه هیچ ... با ۱۰۰ تا سرعت بره اونم هیچ... تازه خونتونم بلد باشه نگو یه بار قبلاً رسونده بودت و کاملا یادش بوده... بعدش معلوم بشه اونی که حواسش معلوم نیست کجاست و زود فراموش میکنه کسی نیست جز خودت!

ضد حال یعنی اینکه با چشای خودت ببینی زمستون داره تموم میشه و هنوز تموم نشده تو دلت براش تنگه ....دلت بخواد بغلش کنی و نذاری هر جور شده بره ... ولی نتونی ...نشه ....آخه اخمخ هوا رو که نمیشه بغل کرد! آدم باید خودش عاقل باشه !

 ضد حال یعنی هرچی باور از خودت داشتی تا حالا ... همش کشک و دوغ بوده ... تو اونجوریا که فکر می کردی نیستی و یه جورای دیگه هستی ... ضد حال یعنی اینکه بفهمی اینهمه مدت میتونستی خیلی ها رو سرجاشون بشونی ولی مراعات زیادی کردی ! بفهمی که میتونستی مث خودشون باشی باهاشون ولی اون دل لامذهبت نذاشته ... تو همه ئ این مدت ... تو همه ئ این ۲۷ سال ... ای لعنت به هرچی دله !

اگه بازم بلتی بگو ضد حال یعنی چی (پارازیت....اهکی ... زرنگی ؟ خودم ضد حال نوار خالی و شلنگ آب و چراغ نفتی و ... بلدم ...تو  اگه راست میگی یه چیزای دیگه بگو !)

سلام

بالاخره بعد از دو هفته تونستم بیام و آپ کنم ... تازه اونم از اداره دارم می آپم چومکه (چونکه) از خونه نه وقتش و دارم نه حالش و نه جونش و نه حسشو و نه ... نه ... همین دیگه !

قرار بود روز عاشورا یکی از دوستام بیاد خونه ما و غذا نذری بده (پارازیت ... خونه خودشون نمیشد) بعدش نمیدونم چی شد که تصمیمشون عوض شد  منم که ذهنم و برنامه ریزی کرده بودم که عاشورا درگیر کارای نذری پزی و این حرفا هستیم ... وقتی دیدم دوستم اینا برنامه شون بهم خورده کلی خورد تو پرم حالا چی کار کنم چی کار نکنم  که ... یافتم==> خودم غذا می دهم !!! حالا غذا چی بدم؟ قورمه سبزی که عمری حسش نیست ... کی سبزی پاک کنه؟ کی خردش کنه؟ کی سرخش کنه اووووه ... کی میره اینهمه راه و ... خورشت قیمه هم نوچ .... چومکه معده ی خودم با لپه سر ناسازگاری داره ... زرشک پلو با مرغ هم دنگ و فنگش زیاده ... مرغ و بگیر بده برات پاکش کنن ... کلی باید همون مرغ پاک کرده رو پاک کرد ... بعدش بشورش بعد بخوابون تو پیاز و ادویه و فلفل و ... نوچ اینم نه ... از اونجاییکه خودم ارادت خاصی به عدس پلو دارم قرار  و بر این گذاشتم که عدس پلو بدم  ولی خاله ام گفت نیتت امام حسینه یا حضرت ابوالفضل ؟ خوب که به دلم رجوع کردم دیدم امام حسین و  بیشتر دوست دارم تا حضرت ابواالفضل (پارازیت... از حضرت عباس می ترسم ... میگن خیلی بداخلاقه ) خاله ام گفت عدس پلو مال حضرت عباسه خورش قیمه و زرشک پلو مال امام حسین ولی دیگه حالا خودت میدونی ... منم که دیدم حالا که خودم میدونم پس همون عدس پلو ... آخه فکرش و بکن اگه امام حسین الان زنده بود و میومد خونه ما مهمونی ... اگه جلوش عدس پلو میذاشتم نمیخورد می گفت الا و بلا یا قیمه پلو یا زرشک پلو؟ تازشم به خاله ام ثابت شد امام حسین خیلی هم عدس پلو دوست داره ... چون هرچی این در و اون در زدیم آشپز پیدا نکردیم (پارازیت... کی میتونست برا بار اول ۵۳ کیلو برنج آبکش کنه؟ منکه خیلی هنر کنم ۲ کیلو برنج بتونم آبکش کنم مامامنم هم دست و پاش درد میکنه نمیتونه) خلاصه وقتی با هزار بدبختی آقا رو پیدا کردیم گفت یا همون عدس پلو رو میپزیم یا من نیستم ما هم همون عدس پلو رو پختیم...جاتون خالی ... چه عدس پلویی هم شده بود ... الده همونچه خودش خلاصه هفته پیش تقریبا هر روز درحال  تهیه و تدارک غذای عاشورا بودیم ... خیلی جالب بودم برام ... از این به بعد هر سال غذا میدم

*****************

یه ۱۰ صفحه + یه ۱۰ صفحه دیگه + یه ۲۰ صفحه دیگه باید تا آخر این هفته ترجمه کنم  چند صفحه ترجمه کرد؟==> فقط ۵ صفحه کمک

 ***************

امسال خیلی دلم میخواست میتونستم فیلمای جشنواره رو برم ولی حیف که نمیشه  فرصت سرخاروندنم ندارم چه برسه به جشنواره... محمد همش دعوام میکنه که زندگی و جدی نمیگیرم ! ولی بابا من بخدا همه چی و جدی میگیرم ! آخه من نمیدونم خودش که حالا اینهم مثلا به خیال خودش زندگی و جدی میگیره چی کار میکنه که من نمیکنم شنبه به شنبه با اینکه از خستگی داره قیلی ویلی میره و خسته است ولی بازم میره فوتبال ...  خوب من فوتبال نمیرم بجاش میرم ددر... یه عالمه پول کتاب و سی دی میده خوب منم میدم ... حالا مگه چه فرق میکنه اون سی و دی و کتاب مربوط به رشته اش و میخره منم رمان و فیلم سینمایی میخرم ... والا...آخه اینا با هم فرقی داره؟ هاین؟ اون هر چند وقت یه بار یه عالمه پول خرج ماشین میکنه خوب منم یه عالمه پول خرج عطر و رژ لب و کیف میکنم ! بابا من دخمل به این خوفی آخه کجا زندگی و جدی نمیگیرم؟هاین؟ خودش ماهی دو سه بار اونم به مدت چند ساعت با دوستاش حرف میزنه من بدبخت تا میخوام هرشب با دوستام حرف بزنم آقا اخماش میرسه تا ناکجا آباد... هر وقت با هم قهر میکنیم من تمام آبا و اجداد و نیاکانش و به ترتیب میارم به دیدنش اون وقت  اون فقط من و میبره جلو بابا یه سلام و علیکی میکنیم و بعدش قهرمون تموم میشه ! آخرشم در کمال بی انصافی بهم میگه >>> خیــــــــــلی پررویی ! با اینکه مقصر ۱۰۰٪ تویی ولی چنان دست پیش و میگیری که آخرش من بدبخت باید بیام معذرت خواهی! پررو! (پارازیت ... تازه همه این حرفا رو هم با اخم میگه اینجوری  من ) نه خدایی من زندگی و جدی نمیگیرم؟ هاین؟ چی؟ تو هم با من موافقی؟ آره خواهر میدنم ... این مردا رو جون به جونشون بکنی بازم مردن و غرغرو ... ایــــــــــــــــــــــش (پارازیت ... در این خصوص هر چی آقایون بر ضد من حرف بزنن من نمیشنوم ... گفته باشم)

******************

فعلا تا همین جا بسه ...یه عالمه کارام مونده ...

پ.ن. امروز نمیرسم جواب نظرات و بدم ولی به وجدانم قسم فردا جواب میدم (پارازیت ... خودت وجدان نداری  من وجدان دارم خوبشم دارم  خوب فردا جواب میدم دیگه ... حالا فوقش نرسیدم پس فردا ... پس فردا هم نشد پسون فردا ... مهم نفس عمله که من بالاخره انجامش میدم)

                     ********************************

این آف و سیما برام فرستاده 

 Nameye jadide ahmadi nejad be boosh : besmee ta'ala , my name is mr ahmadi nejad , I am 40 o khoordei years old , I like ghoran , I am karate and very brucelee ! my joorab is dirty and danger ! I am interested holokast va energhiye hastei haghe mosalame mast , we have God and emam of time ! and bimeye abolfazl and rezazadeh , so if u don't listen to me u become soosk Do you underestand with happy language or I should send the basijis to you