سلام

بالاخره بعد از دو هفته تونستم بیام و آپ کنم ... تازه اونم از اداره دارم می آپم چومکه (چونکه) از خونه نه وقتش و دارم نه حالش و نه جونش و نه حسشو و نه ... نه ... همین دیگه !

قرار بود روز عاشورا یکی از دوستام بیاد خونه ما و غذا نذری بده (پارازیت ... خونه خودشون نمیشد) بعدش نمیدونم چی شد که تصمیمشون عوض شد  منم که ذهنم و برنامه ریزی کرده بودم که عاشورا درگیر کارای نذری پزی و این حرفا هستیم ... وقتی دیدم دوستم اینا برنامه شون بهم خورده کلی خورد تو پرم حالا چی کار کنم چی کار نکنم  که ... یافتم==> خودم غذا می دهم !!! حالا غذا چی بدم؟ قورمه سبزی که عمری حسش نیست ... کی سبزی پاک کنه؟ کی خردش کنه؟ کی سرخش کنه اووووه ... کی میره اینهمه راه و ... خورشت قیمه هم نوچ .... چومکه معده ی خودم با لپه سر ناسازگاری داره ... زرشک پلو با مرغ هم دنگ و فنگش زیاده ... مرغ و بگیر بده برات پاکش کنن ... کلی باید همون مرغ پاک کرده رو پاک کرد ... بعدش بشورش بعد بخوابون تو پیاز و ادویه و فلفل و ... نوچ اینم نه ... از اونجاییکه خودم ارادت خاصی به عدس پلو دارم قرار  و بر این گذاشتم که عدس پلو بدم  ولی خاله ام گفت نیتت امام حسینه یا حضرت ابوالفضل ؟ خوب که به دلم رجوع کردم دیدم امام حسین و  بیشتر دوست دارم تا حضرت ابواالفضل (پارازیت... از حضرت عباس می ترسم ... میگن خیلی بداخلاقه ) خاله ام گفت عدس پلو مال حضرت عباسه خورش قیمه و زرشک پلو مال امام حسین ولی دیگه حالا خودت میدونی ... منم که دیدم حالا که خودم میدونم پس همون عدس پلو ... آخه فکرش و بکن اگه امام حسین الان زنده بود و میومد خونه ما مهمونی ... اگه جلوش عدس پلو میذاشتم نمیخورد می گفت الا و بلا یا قیمه پلو یا زرشک پلو؟ تازشم به خاله ام ثابت شد امام حسین خیلی هم عدس پلو دوست داره ... چون هرچی این در و اون در زدیم آشپز پیدا نکردیم (پارازیت... کی میتونست برا بار اول ۵۳ کیلو برنج آبکش کنه؟ منکه خیلی هنر کنم ۲ کیلو برنج بتونم آبکش کنم مامامنم هم دست و پاش درد میکنه نمیتونه) خلاصه وقتی با هزار بدبختی آقا رو پیدا کردیم گفت یا همون عدس پلو رو میپزیم یا من نیستم ما هم همون عدس پلو رو پختیم...جاتون خالی ... چه عدس پلویی هم شده بود ... الده همونچه خودش خلاصه هفته پیش تقریبا هر روز درحال  تهیه و تدارک غذای عاشورا بودیم ... خیلی جالب بودم برام ... از این به بعد هر سال غذا میدم

*****************

یه ۱۰ صفحه + یه ۱۰ صفحه دیگه + یه ۲۰ صفحه دیگه باید تا آخر این هفته ترجمه کنم  چند صفحه ترجمه کرد؟==> فقط ۵ صفحه کمک

 ***************

امسال خیلی دلم میخواست میتونستم فیلمای جشنواره رو برم ولی حیف که نمیشه  فرصت سرخاروندنم ندارم چه برسه به جشنواره... محمد همش دعوام میکنه که زندگی و جدی نمیگیرم ! ولی بابا من بخدا همه چی و جدی میگیرم ! آخه من نمیدونم خودش که حالا اینهم مثلا به خیال خودش زندگی و جدی میگیره چی کار میکنه که من نمیکنم شنبه به شنبه با اینکه از خستگی داره قیلی ویلی میره و خسته است ولی بازم میره فوتبال ...  خوب من فوتبال نمیرم بجاش میرم ددر... یه عالمه پول کتاب و سی دی میده خوب منم میدم ... حالا مگه چه فرق میکنه اون سی و دی و کتاب مربوط به رشته اش و میخره منم رمان و فیلم سینمایی میخرم ... والا...آخه اینا با هم فرقی داره؟ هاین؟ اون هر چند وقت یه بار یه عالمه پول خرج ماشین میکنه خوب منم یه عالمه پول خرج عطر و رژ لب و کیف میکنم ! بابا من دخمل به این خوفی آخه کجا زندگی و جدی نمیگیرم؟هاین؟ خودش ماهی دو سه بار اونم به مدت چند ساعت با دوستاش حرف میزنه من بدبخت تا میخوام هرشب با دوستام حرف بزنم آقا اخماش میرسه تا ناکجا آباد... هر وقت با هم قهر میکنیم من تمام آبا و اجداد و نیاکانش و به ترتیب میارم به دیدنش اون وقت  اون فقط من و میبره جلو بابا یه سلام و علیکی میکنیم و بعدش قهرمون تموم میشه ! آخرشم در کمال بی انصافی بهم میگه >>> خیــــــــــلی پررویی ! با اینکه مقصر ۱۰۰٪ تویی ولی چنان دست پیش و میگیری که آخرش من بدبخت باید بیام معذرت خواهی! پررو! (پارازیت ... تازه همه این حرفا رو هم با اخم میگه اینجوری  من ) نه خدایی من زندگی و جدی نمیگیرم؟ هاین؟ چی؟ تو هم با من موافقی؟ آره خواهر میدنم ... این مردا رو جون به جونشون بکنی بازم مردن و غرغرو ... ایــــــــــــــــــــــش (پارازیت ... در این خصوص هر چی آقایون بر ضد من حرف بزنن من نمیشنوم ... گفته باشم)

******************

فعلا تا همین جا بسه ...یه عالمه کارام مونده ...

پ.ن. امروز نمیرسم جواب نظرات و بدم ولی به وجدانم قسم فردا جواب میدم (پارازیت ... خودت وجدان نداری  من وجدان دارم خوبشم دارم  خوب فردا جواب میدم دیگه ... حالا فوقش نرسیدم پس فردا ... پس فردا هم نشد پسون فردا ... مهم نفس عمله که من بالاخره انجامش میدم)

                     ********************************

این آف و سیما برام فرستاده 

 Nameye jadide ahmadi nejad be boosh : besmee ta'ala , my name is mr ahmadi nejad , I am 40 o khoordei years old , I like ghoran , I am karate and very brucelee ! my joorab is dirty and danger ! I am interested holokast va energhiye hastei haghe mosalame mast , we have God and emam of time ! and bimeye abolfazl and rezazadeh , so if u don't listen to me u become soosk Do you underestand with happy language or I should send the basijis to you