سلام...

قبل از اینکه شعرم و بخونی,خواستم تصریح کرده باشم مخاطب شعرای من فرد خاصی نیست;هر شعری که اینجا نوشته میشه صرفا به این دلیل نوشته میشه که من حس میکنم  زیباست و ممکنه تو دوست خواننده ئ من  هم از خوندش مثل من لذت ببری, این و گفتم چون سو تفاهماتی سر این شعرها پیش اومده بود و... خلاصه که امیدوارم از شعرایی که اینجا میخونی مثل خودم کمال لذت و ببری و این چند لحظه یی و که تو خونه ئ من مهمونی بهت خوش بگذره...

باز روزی نو در راه است
و تو باید که مسلح باشی_ با عشق,اندیشه,ایمان,شادی....
چاره یی نیست عزیز من!
سهم ما ازمیلیاردها سال حیات و حرکت
ذره ئ ناچیزیست.
این سهم را, چه کسی به تو حق داد
که با خستگی و پیری روح
با بلاتکلیفی, با کسالت, دو دلی
به تباهی بکشی؟
باور کن!
زندگی را, پر  باید کرد
اما, نه با باطل و بیهوده
نه با دلقکی و مسخرگی
نه با هر چیز کدر و کثیف
و نه با هر چیزی که انسان شریف
از آن, شرمش می آید.
زندگی را, پر پر باید کرد: لبریز و دائما سر ریزکنان:
پر و خالی.
باور کن!
از هر حفره که در گوشه کنار زندگی مان
پدید آید
رنگ دلمردگی و پوچی میریزد_زشت
بر جمیع حرکات من و تو
بر راه رفتن
نگاه کردن
بحث,منطق
و حتی خندید نمان
.......
هرگز نباید به فردا واگذاشت
چرا که خالی دلمردگی را از امروز تا فردا, همچنان , خالی نگه داشتن...
خطر کردنیست مصیبت  بار
و بی دلیل.
زندگی را پر پر باید کرد.
.......
دیگر فرصتی برای پیاده روی صبحگاهی نمانده است.
من و تو, بی شک,  جبران خواهیم کرد.

نادر ابراهیمی





( پارازیت... این عشوه و نازت من و کشته....)