بازم من ...

سلام ... بازم منم , همون مزاحم همیشگی, همون شاکی همیشگی ,  همون دلگیر همیشگی ... یه کم وقت داری به حرفام گوش کنی؟ خیلی خسته ام ... میفهمی ؟ دیگه اینبار بریدم ; نه ,  نترس !!! چیزی ازت نمیخوام دیگه نمیخوام کمکم کنی ... نمیخوام مشکلم و حل کنی ...نمیخوام موانع و از سر راهم بر داری... دیگه تا حالا اینو خوب فهمیدم که تو وقت خودت چیزی ونخوای ... کاری نمیکنی ! داد و فغان واستغاثه ئ هیچ کس هم به دلت اثر نمیکنه ... این چند وقته که هر چی صدات کردم و ازت کمک خواستم ... تو بر عکس روزبروز وضعم و بدتر و بغرنجتر کردی ... نمیدونم اصلا هیچ حواست هست داری چه بروزم میاری؟ میدونی داری چی کار میکنی؟ نمیدونم ... حتما میدونی که همینجور عزمت و جزم کردی به آزار من ... ولی دیگه برام فرقی نمیکنه ... به قول معروف آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب... هر دوش آدم و خفه میکنه ...تا حالا داشتم دست و پا میزدم و تقلا میکردم که آبه از سرم رد نشه که شد ... حالا دیگه به جایی رسیدم که هیچی برام فرق نمیکنه ... الان فقط ازت یه خواهش دارم ... ( پارازیت ... اوندفعه که هرچی عجز و التماست کردم ... به آبروی کی و کی و کی قسمت دادم ... اصلا نگفتی به کی گفتم...بازم کار خودت و کردی ...اینبار دیگه هیچ کی و شفیع نمیکنم ...) فقط ازت میخوام تمومش کنی ... غلط کردم اومدم این دنیا ... بیخود کردم ... دیگه نمیخوام اینجا بمونم ... برم گردون پیش خودت ... این آدما چی هستند که تو خلق کردی ؟ نمیخوام این زندگی سخت و عذاب آور و ...اصلا میدونی چیه ... تو ر من و گول مالیدی ! اگه از اول همه چی و نشونم میدادی و میگفتی بهم که چه خوابی برام تو این دنیا دیدی ... من هزار سال سیاه هم راضی نمیشدم بیام رو زمین ... همش تقصیر تو است !!!خودت خرابش کردی خودتم درستش کن ! برا تو که فرقی نمیکنه کی برگردم پیشت ... تازه بلیطم هم اوپنه ! پس زودتر بجنب دیگه ...برم گردون خونه ئ اول و آخرم ...همه فکرام و هم کردم ... هیچ علاقه یی به ادامه ئ بازی ندارم ... تو بردی ... قبول ...من دیگه خسته شدم...میخوام یه کم بخوابم و استراحت کنم ... خیلی خسته ام ... خیلی ......