درد و دل

دیگه داره کم کم حالم از هرچی گوشی موبایل بولوتوث مولوتوث و این کوفت و زهرمارا به هم میخوره شده آلت دست یه مشت آدم ...... ۵ شنبه رفته بودیم جایی مهمونی ...خوب همه فامیل پدریم اونجا بودن از جمله پسر عمو جواد (پارازیت... هیچم جواد نیست خیلی هم خوبه فقط اسمش جواده نه اون جواد ها این جواد دیگه همون که ... هیچی اصلا ولش کن) بعد این جناب آقا جواد خان همیشه تو گوشیش جالبترین و بامزه ترین و بلوتوثها رو داره .... خلاصه هی به ما گفت فلان چیزی و شنیدید؟ من و محمد: نه... بعد برامون میذاشت ... دوباره می گفت فلان چیز و چی؟ دوباره... ما: نه باز برا مون میذاشت ... از مزاحم تلفن هایی که ۱۱۸ نمیدونم تبریز و گرفته بودن یا کجا که دختره اپراتوره رو سرکار گذاشته بودن شروع کرد و رسید به مزاحم تلفن زنی که یه پیرمرده رو گذاشته بود سر کار و .... من اولاش و گوش کردم و ولی دیدم داره کار به جاهای باریک میکشه قطعش کردم ولی انقدر دلم برا پیرمرده سوخت که حد نداره .... از اون ۵ شنبه تا حالا هر پیرمردی و میبینم یاد اون پیرمرده میفتم و  هم چندشم میشه هم دلم براش میسوزه .... بعد فیلم اون دختره رو که تو پاکدشت خونوادش سنکوبش کردند (پارازیت... مثل اینکه قرار بوده سنگسارش کنند ولی یکی یه تیکه سنگ و برمیداره و میکوفونه تو کله دختر بدبخت) و هم گفت دارم ... من گفتم : اه اه نمیخواد نشون بدیش ... من حالم بد میشه اگه ببینم و خیلی روح و روانم الان دارند درست کار میکنن بیام این فیلمه رو هم ببینم ... ولی محمد گیر داد که الا و بلا من میخوام ببینم .... هرچی بهش گفتم نبین حالت بد میشه ها... گوش نکرد که نکرد... آقا جواد هم ظاهرا فیلم و داشت برا محمد نشون میداد ولی همراه نمایش فیلم گزارش هم میکرد و نتیجه اخلاقی من فیلم و ندیدم ولی دقیقا با توضیحات جناب پسرعمو خان تمام تصاویرش اومد جلو چشمم....حالم بهم خورد ....یک احساس خیلی خیلی بدی اومد سراغم... محمد هم بدتر از من ... به گفته خودش شبا موقع خواب همش به اون فیلمه فکر میکنه و خواب از سرش می پره.....برا همین انقدر بدم اومده از بولوتوث و این چیزا که حد نداره ... نمی دونم چی بگم ... فقط فکر میکنم خیلی از مردم ما هنوز ظرفیت پیشرفت و تکنولوژی و ندارند.... نمیدونن از هر چیز چه جوری میشه و باید استفاده کرد... آخه فکرش و بکن بزنند به فجیع ترین شکل ممکن یک آدم و  بکشند (پارازیت... حالا من کار ندارم که چرا ... بزرگترین خطاها رو هم اگه کرده بود حقش اینجور مردن نبود) بعد ازش فیلم برداری کنند و پخشش کنن تو سطح شهر ... (پارازیت... البته آقایون میگند ما تحقیق کردیم این اتفاق اینجا نیفتاده نمیدونم کجای عراق اتفاق افتاده) یا زن و بچه مردم و بدزدن و بهشون تجاوز کنن و بازم پخشش کنن تو سطح شهر .... نمیدونم چی میشه گفت... منکه گوشیم خیلی ساده است و بلوتوث نداره فقط اینفررد داره که شکر خدا اونم کار نمیکنه ... میخواستم گوشیم و عوض کنم و یک گوشی پیشرفته بگیرم ... ولی عمرا این کار و بکنم... همینقدر که وظیفه اصلیش و انجام بده برام کافیه کارای جانبی پیشکشش....نخواستم!

پریروز با آقای  ایکس دعوام شد یعنی اون بیچاره که چیزی نمی گفت من دعواش کردم! آخه سه هفته پیش یه کاری بهم داده بود براش انجام بدم منم انجام دادم بعد اومد گفت نه اون کاری که بهتون داده بودم اشتباه بوده اینو انجام بدید ... باز انجام دادم براش بعد معلوم شد آقا همه کاراش و اشتباهی انجام میده و ... پریروز دوباره صدام کرد که برم پیشش .. رفتم ... دیدم دوباره همون کار اشتباه دستشه ... بهش گفتم آقای ایکس من این کار و انجام نمیدم! گفت: خانم مانوی من میخوام با تعامل همدیگه این کار و تموم کنیم. خلاصه هی از اون اصرار و  هی از من انکار آخرش با صدای بلند و لحن خیلی بدی بهش گفتم شما این و بدید به رئیس ایشون برای من پاراف کنند اونوقت من قبول می کنم در غیر اینصورت نه!! .... سکوت ....سکوت ..... دارم فکر میکنمهرچی فکر میکنم می بینم خیلی بدکاری کردم که اونجوری حرف زدم باهاش  درسته خیلی ازش بدم میاد و تا میبینمش از زور چندش گردش خونم برعکس میشه و دلم میخواد همونجا بگیرم یک فس کتکش بزنم... ولی نباید اونجوری حرف میزدم باهاش...  البته همون روز هم ای بگی نگی وجدانم یه نموره ذق ذق کرد و برا همین زنگ زدم به رئیسمون و جریان و براش گفتم البته اون خودش شنیده بود جریان و چون اتاقش چسبیده به اتاق آقای ایکسه ولی بهم گفت کار درستی کردی ... وقتی اون خودش رعایت نمیکنه بقیه باید بهش بفهمونند! ولی نیمه بدجنس و خبیث وجودم دلش حسابی خنک شده از این کاری که کردم همش بهم میگه آفرین صد آفرین دختر خوب و نازنین فرشته ی روی زمین خوب نیمه بالقوه ی خباثته دیگه من چه کارش کنم!